بوی بهار نارنج دردودل با خدای اطلسی ها
| ||
|
هرچند دورم از شما، انگار نزدیکم دور از شما هستم ،ولی این بار نزدیکم حس می کنم باید کبوتر باشم و...اما امشب به این احساس خود بسیار نزدیکم از دور بوی مهربانی می وزد ای دوست کم کم به اوج لحظه ی دیدا ر،نزدیکم انگار تا دروازه های شهر، راهی نیست آهوی قلبم !تندتر بشمار! نزدیکم 1)شاید زیبا ترین منجی جهان لبخند باشد. 2)پرنده ی بی بال با فکرش پرواز می کند. 3)همه ی انسان ها شاعرند ،چرا که روزی غزل خدا حافظی را می خوانند. 4)فریاد را همه می شنوند، هنر واقعی شنیدن صدای سکوت است. 5)به دستانم آموختم که نه دست به سینه شودونه دست به کمر. 6)کشمش انگور باز نشسته است.کاش فردا همین دیروزآمده بود. 7)کوههای عظیم پر از چشمه اند و قلبهای بزرگ پر از اشک . 12)نشستن ، سنگ بودن است و رفتن رود بودن، بنگر به کجا میروند ، سنگ خاک می شود و رود به دریا می رسد. |
|